پیش گفتار کتاب هوش مصنوعی در مارکتینگ(کاربرد و عملیات)

نوشته ی دکتر جیم استرن و ترجمه ی دکتر علیرضاعاشوری رودپشتی و احسان اله مرادی
با ورود هوش مصنوعی به دنیای بسیاری از علوم، دیگر باید هر چه سریعتر علوم مختلفی که با این دانش ارتباط برقرار نکرده اند با آن مرتبط شوند و نقبی نوین در ساختار علم و دانش روزشان بزنند. هوش مصنوعی پیش از هر علم نوینی متعلق به سلسله رشته های مربوط به رایانه و فناوری های اطلاعاتیست .اما اینکه چگونه در علم مارکتینگ از آن بهره می توان گرفت را در این کتاب به عینه خواهید دید و خواند. تمامی علوم از جمله علم مدیریت بازاریابی همواره به جهت اینکه علمی میان رشته ایست و از علوم مختلفی همچون مدیریت، بازرگانی، اقتصاد، جامعه شناسی، سیاست، ادبیات، هنر و تبلیغات، مردم شناسی، مالی، ریاضیات، آمار، فلسفه، حقوق و علم نورولوژی و… . بنابراین این علم و دانش آمیخته خود در حقیقت مشتقی از علومی ست که نام برده شد.
این کتاب را وقتی برای ترجمه انتخاب کردیم متوجه عمق آن شدیم که به لحاظ کاربرد و عملیات به چه میزان می تواند تاثیرگذار و راهبردی باشد. علمی که بتواند نظرات کاربران شبکه های اجتماعی را تحلیل و دسته بندی نماید و نتایج حیرت انگیزی را ارئه کند که با آن بتوان محصول نوینی را منتشر و ارئه نمود در حقیقت می توان گفت با سرعتی نتیجه بخشی که دارد می توان شرکت ها و موسسات و کاربرانی که از آن بهره می برند را منتفع نماید. به نحوی که موسسات و کاربران و شرکت هایی که از این تکنولوژی استفاده می کنند را از رقبایی که از این فناوری ها بهره نمی برند پیش بتازاند.
هوش مصنوعی توانایی این مطلب را دارد که به بررسی رفتار انسان و در نتیجه یادگیری از آن بپردازد. با تحلیل داده‌های پیشین می‌تواند رفتار انسان ها را پیش‌بینی نماید. یکی از کاربردهای این موضوع در موتورهای جستجوگر است. در حال جستجوی عبارتی در گوگل هستید، و ادامه‌ی آن را گوگل برایتان پیش‌بینی می نماید.این همان علم نوین مارکتینگ است.اینکه چرا من از علم مارکتینگ و این نام استفاده می کنم دلیل اصلی آن این است که بازاریابی واژه ایست که برای این علم کوچک است.بازاریابی خود قسم کوچکی از مارکتینگ است.که باتوجه به اینکه نام گذاران این رشته علی القاعده می بایست نامی پارسی در فرهنگستان زبان انتخاب می کردند این نام را بر آن درنظر گرفته اند که البته من که از دانش آموختگان این رشته هستم سر گردن بر نامگذاری استادان به نام این رشته می گذارم و تمکین میکنم.اما نظر من برای این علم وسیع همانا مدیریت مارکتینگ است. الغرض، یکی دیگر از موارد استفاده‌ی این ویژگی، در موتورهای پیشنهاددهنده [۱]است. این برنامه‌های رایانه ای با تحلیل رفتار کاربران، الگوهای مشابهی را کشف می‌کنند و می‌توانند حدس بزند کاربران مختلف به چه چیزهایی علاقه دارند و همان‌ را به کاربران پیشنهاد می دهند. یکی از ضورت های دائمی پلتفرم‌های برخط، پاسخ‌گویی سریع و راهبردی به سوالات مشتریان و کاربران است. ربات‌های گفتگوی آنلاین آنقدر پیشرفت کرده‌اند که به کاربران احساس گفتگو با یک انسان را می‌دهند. آن‌ها با تحلیل گفتگوهای واقعی قادرند پاسخ سوالات مشتریان را به طرز کاملا هوشمندانه و سریع بدهند و تمام طول شبانه‌روز در دسترس هستند. از آن‌جا که این ربات‌ها دائم در حال یادگیری هستند، از تجربیات گذشته‌ی خود و واکنش کاربران مرتب بازخورد می‌گیرند و خود را بهبود می‌دهند و در حقیقت معلم و استاد خود شده اند،این پلترفرم ها طوری ساخته شده اند که دیگر نیازی به آچارکشی های مکانیکی وجود ندارد. از این فناوری برای تبلیغات نیز استفاده می‌شود. برای مثال، ربات گفتگوی تلگرام، قادر به ارسال تبلیغات هوشمند برای کاربران است.
نویسنده ی کتاب آقای دکتر جیم استرن که خود دارای کرسی ویژه ای در دانشگاه های امریکا می باشد و تاکنون کتاب های مرجع و راهبردی و عملیاتی را نگاشته و به جهان معرفی نموده است . جیم استرن نویسنده این کتاب یک راهنمای ساده و غیر فنی را ارائه داده است که مقدمه ای کاملاً متمرکز بر یادگیری ماشین را ارائه داده است که به طور خاص برای متخصصان بازاریابی نوشته شده است. سی و پنج سال فروش و بازاریابی وی متمرکز بر ایجاد و تقویت روابط مشتری از طریق ارتباطات دیجیتال است و این خود گواهی است بر دانش و آگاهی وی .
هوش مصنوعی و یادگیری ماشین بدان معناست که می توان فرایندهای پیچیده تری را به صورت خودکار انجام داد تا بازاریابان بتوانند خلاقیت بیشتری داشته باشند ، الگوهای بیشتری را می توان نشان داد که بازارهای جدید یا فرصت های بازار را نشان می دهد و برای اجرای فن آوری های جدید زمان بیشتری لازم است. فرایندهایی مانند مرتب سازی ایمیل ، امتیازدهی ها و شخصی سازی را می توان توسط الگوریتمی مدیریت کرد که می تواند با گذشت زمان بهبود یابد. یافتن موارد مورد پسند در جهان دقیق تر می شود و مانند گذشته با گذشت زمان بهبود می یابد. کانال های ارتباطی مانند چت بات ها و پاسخ های صوتی به صورت استاندارد در می آیند. همه اینها به طور مستقیم در رسانه های اجتماعی قابل اجرا خواهند بود ، جایی که ربات ها از قبل یاد می گیرند چگونه با مردم صحبت کنند ، و نظارت اجتماعی در حال پرداخته شدن است.
فرهنگ شرکت هایی که در حال به روز شدن یا فقدان هوش مصنوعی و یادگیری ماشین هستند دیگر توجهشان را باید بیشتر بر این رفتار سازمانی بگذارند.دیگر نگاه سنتی شان را باید به دور بریزند و خود را آماده ی رویارویی با شرکت هایی ببینند که از این امکانات فناورانه برای بهبود و ارتقای اهدافشان درنظر می گیرند. برخی از شرکت ها هیجان زده اند که به سرعت وارد بازار شوند ، چیزهای جدیدی را امتحان کنند و از طریق آزمون و خطا یاد بگیرند. برخی دیگر نسبت به کشف یا به خطر انداختن موقتی خودشان در حال تکاپو هستند. این عده ترجیح می دهند که رقبایشان تیرهای اول را بخورند و اگر کشته نشدند در میدان بیایند و باقی بمانند.اما این جریان خیلی بیشتر از این عدم آزمون جریان پذیریست که اگر دیر بجنبند کلاهشان پس معرکه خواهد بود. صرف نظر از فناوری مورد بررسی، این یک حقیقت گرایی است، اما درک هوش مصنوعی و یادگیری ماشین کمی دشوارتر است و بنابراین افراد درون گرایی که در هوش مصنوعی تبحر یافته اند بهترین گزینه های همکاری با این شرکت ها هستند که بتوانند آنها را پیشران حوزه ی خودشان بنمایند.
و این دانش، ارائه ایست از خدمات بازاریابی و بازاریابی خدماتی که منتهی می شود به خروجی هایی که علم نوین مارکتینگ در پی آن در حال خودسازی مفاهیمی نوین است. مع الوصف این کتاب برای تمامی دانشجویان و استادان رشته ی مدیریت و اقتصاد در کلیه ی شاخه های آن پیشنهاد می گردد.
جیم استرن سی و پنج سال فروش و بازاریابی خود را بر ایجاد و تقویت روابط مشتری از طریق ارتباطات دیجیتال متمرکز کرده است. او رایانه های تجاری را به شرکت هایی فروخت که هرگز در دهه ۱۹۸۰ یکی از آنها را در اختیار نداشتند ، در دهه ۱۹۹۰ در مورد بازاریابی آنلاین مشاوره و سخنرانی کرد و یک کنفرانس و یک انجمن حرفه ای در مورد تجزیه و تحلیل دیجیتال در سال ۲۰۰۰ ایجاد کرد. استرن به دنبال فرهنگ لغت طنز داده های شیطنت آمیز[۱]خود ، دوازدهمین کتاب خود را با عنوان هوش مصنوعی برای مارکتینگ: کاربرد و عملیات منتشر کرده است. ” از سال ۲۰۰۲ ، استرن همچنان فعال در زمینه تولید اجلاس متریک های الکترونیکی[۲] و از سال ۲۰۰۴ به عنوان بنیانگذار و رئیس هیئت مدیره انجمن تجزیه و تحلیل دیجیتال جهان است.
هوش مصنوعی برای مارکتینگ: برنامه های عملیاتی و کاربرد، یک راهنمای ساده و غیر فنی است که مقدمه ای کاملاً متمرکز بر یادگیری ماشین را ارائه می دهد، که به طور خاص برای متخصصان مدیریت بازاریابی نوشته شده است. این کتاب به شما نمی آموزد که یک دانشمند همراهتان داده باشید، اما به شما توضیح می دهد که چگونه هوش مصنوعی و یادگیری ماشین انقلابی در استراتژی بازاریابی شرکت شما ایجاد می کنند و نحوه استفاده بهینه از آن را به شما می آموزد. داده ها و تجزیه و تحلیل ها در بازاریابی مدرن به جدول مهم تبدیل شده اند ، اما در این زمینه با دانشمندان علوم داده که به طور مداوم الگوریتم های جدیدی ایجاد می کنند، گفتگو کرده ایم و این متخصصین اذعان دارند که این علم در حال پیشرفت است. اما در این کتاب می خوانیم که چگونه بازاریابان می توانند از آخرین تحولات علم داده به نفع خود استفاده کنند. این کتاب شما را با جنبه های “نیاز به دانستن” هوش مصنوعی، از جمله پردازش زبان طبیعی[۳]، تشخیص گفتار و قدرت یادگیری ماشین آشنا می کند تا به شما نشان دهد چگونه می توانید از این فن آوری به صورت عملی و تاکتیکی استفاده کنید.
در آینده ای بسیار نزدیک ، باید تعجب خواهیم کرد که می توان هوش مصنوعی را برای هر مشکل بزرگی با داشتن داده مرتفع کرد. در طولانی مدت ، ما کاملا تحت تأثیر تلاش های هوش مصنوعی قرار نمی گیریم، آنقدری که به این فکر کنیم که چرا جوراب های مان را از پا در نمی آورد! همه وقتی برای اولین بار از ماشین پول نقد در بانک استفاده کردند یا می توانستند برای اولین بار وسایل را به صورت آنلاین خریداری کنند ، بسیار خوشحال شدند. اکنون ، به جایی رسیده ایم که تعجب می کنیم چرا همه سایتها به خوبی و روان بودن آمازون نیستند. هیجان “تجربه آنلاین” تجربه از بین رفته را باز می گرداند و اکنون ما خواهان کارکرد بهتر و قوی تر و تاثیرگذارتر آن هستیم.
هوش مصنوعی بسیار قدرتمند است و درهایی را باز می کند که تا هم اکنون نمی دانیم وجود آن وجود دارد یا خیر! اما مراحلی وجود دارد که می توانید امروز که این پیشگفتار را می خوانید انجامش دهید و اطمینان حاصل کنید که از این قابلیت جدید بیشترین استفاده را خواهید کرد.
از آنجا که این دانش به نوعی نوپا است ، شروع آن با شرح مختصری که از هوش مصنوعی و یادگیری ماشین در بالا ارائه شد می توانید کارکرد آن را درک بیشتری بیابید. تصور میکنیم که شما تاکنون لااقل با ده تعریف مختلف از هوش مصنوعی و زبان ماشین مواجه شده اید.بنابراین باید کنجکاو باشید که در مورد این کتاب خاص، کدام تعریف خاص برایتان کاربردیست.
که شاید شامل موارد زیر بشود:
اصلا!
§چگونه هوش مصنوعی را تعریف کنیم؟
§یادگیری ماشین چه نقشی در هوش مصنوعی دارد؟
§آمارتان را واکاوی بزنید.
§خود را در جریان تحولات به روز این علم نوین قرار دهید.
§درمحدودیت هایتان آزمایشات پاسخ گیری از این دانش را انجام دهید.
§تمرکز مدیریت بازاریابی را با روند مفهومی هوش مصنوعی قیاس کنید.
§عامل تغییر باشید
§فقط مصرف کننده ی هوش مصنوعی در بازاریابی نباشید.
§زبان ماشین را اگر نمی نویسید لااقل درکش کنید.
§مارکتینگ نوین از اینجا شروع می شود…
[۱] Devil’s Data
[۲] eMetrics
[۳] NLP
√ وبسایت رسمی دکترعلیرضاعاشوری رودپشتی : www.dralirezaashouri.com
√ ایمیل مربوط به دانشگاه : alireza.ashouri@srbiac.ac.ir
√ وبسایت رسمی انتشارات نیشا : www.nishapub.com

هوش مصنوعی برای مارکتینگ، هوش مصنوعی برای بازاریابی (کاربرد و عملیات)،زبان ماشین و بازاریابی، جیم استرن، دکترعلیرضاعاشوری رودپشتی و احسان اله مرادی

داستان سرایی برند

داستان سرایی برند فقط مهم نیست ، بلکه کاملاً مهم است

قصه گویی از آنجا که انسان وجود داشته است ، بخشی ذاتی از آنچه ما را انسان می کند ، بوده است. از نقاشی های غارنشین و سنت های شفاهی گرفته تا مطبوعات ، رادیو ، تلویزیون و اینترنت ، تاریخ ما به عنوان یک گونه بر پایه تکامل نحوه داستان گویی و نحوه برقراری ارتباط متکی است. آنها بخشی از کسانی هستند که ما هستند.

و به همین دلیل است که داستان ها بخشی مهم در بازاریابی و هویت تجاری شما هستند – احتمالاً مهمترین قسمت. برند داستان تجارت شماست و تأکید بر آن داستان مزایای زیادی برای بازاریابی شما و به طور کلی کسب و کار شما دارد. بیایید قصه گویی مارک را تفکیک کنیم ، به چند نمونه از این بازارها نگاه کنیم و بهتر درک کنیم که چرا قصه گویی برای موفقیت شرکت شما حیاتی است.

داستان برند چیست و داستان سرایی نام برندینگ چیست؟

داستان برند دقیقاً دقیقاً همان چیزی است که به نظر می رسد – داستان برند شما. این مقاله از ابتدای تأسیس شرکت تا دلیل وجود آن و مکانی که می خواهد در آینده برود ، توصیف می کند.

یک مثال خوب ، شرکت کفش TOMS با آگاهی اجتماعی است. تمام داستان آنها به زیبایی در دو جمله جمع بندی شده است:

“بلیک مایکوسکی ، بنیانگذار TOMS هنگام سفر در آرژانتین در سال ۲۰۰۶ ، شاهد سختی هایی بود که کودکان بدون کفش در حال رشد بودند. او که می خواست کمک کند ، شرکتی TOMS Shoes را ایجاد کرد که با هر جفت کفش خریداری شده با یک جفت کفش جدید برای کودک نیازمند مطابقت دارد. یکی برای یکی®. “

در این دو جمله ، بلافاصله می فهمید که چرا شرکت ایجاد شده است و برای چه می جنگند.

داستان سرایی برند با داستان برند شما کمی متفاوت است. به جای اینکه صرفاً به روایت داستان تاریخچه برند خود بپردازید ، داستان پردازی نام تجاری از طریق مکانیسم های داستان سرایی عناصر یا ویژگی های خاص تجاری را زنده می کند.

یکی از نمونه های داستان سرایی نام تجاری که به پشتیبانی محصول یک شرکت کمک می کند ، “چگونه شیشه های Warby Parker ساخته می شوند” از Warby Parker است. این ویدئو یک عینک را از مراحل ابتدایی طراحی تا مرحله نهایی تولید دنبال می کند.

به طور خلاصه ، می توان از داستان سرایی نام تجاری برای کمک به داستان زندگی شما استفاده کرد ، یا همچنین می تواند به عنوان راهی برای جذب مخاطب شما در مورد یک ویژگی خاص از محصول یا خدمات شما استفاده شود.

چرا قصه گویی برند اهمیت دارد؟

انسانها برای گفتن داستان آن را مخابره می کنند. در هر فرهنگی در سراسر جهان ، مردم داستان می گویند. در حقیقت داستان سرایی هنجارهای اجتماعی را آموزش می دهد و همکاری های اجتماعی را تقویت می کند و خود قصه گویان شانس انتخاب شدن به عنوان شریک اجتماعی ، دریافت حمایت جامعه و حتی داشتن فرزندان سالم را بهبود می بخشند.

در این حالت ، برند داستان گوی است و می تواند برخی از این مزایا را بدست آورد. در اینجا چند روش دیگر وجود دارد که داستان سرایی به برند شما کمک می کند.

۱٫ داستان ها توجه را به خود جلب می کنند
ما به عنوان بازاریاب متوجه می شویم که در زندگی مردم گفتگوکننده هستیم. تعداد بسیار کمی از افراد به طور فعال به دنبال تبلیغات هستند. در حقیقت ، از DVR گرفته تا مسدود کننده های تبلیغات آنلاین ، اکثر مردم به دنبال راه هایی برای کاهش میزان بازاریابی در زندگی خود هستند. به همین ترتیب باشد ، وقتی می خواهید مشاغلی را اداره کنید باید حرف خود را به گوش دیگران برسانید ، بنابراین ما سعی می کنیم راه هایی برای این کار پیدا کنیم در حالی که خود را به مخاطبان خود تحسین می کنیم – یا حداقل سعی می کنیم اطمینان حاصل کنیم که آنها این کار را نمی کنند از ما متنفر باش
قصه گویی یکی از راه های انجام این کار است. مردم ذاتاً علاقه بیشتری به خواندن یا تماشای چیزی سرگرم کننده دارند تا اینکه یک رشته لاف یا لیستی از آمار و ویژگی ها هستند. بله ، هرگاه یک مشتری احتمالی به برند شما علاقه مند شود ، این موارد می توانند به خاتمه معامله کمک کنند. اما این نمی تواند همان چیزی باشد که شما با آن رهبری می کنید. با خانواده ای زندگی خود را تغییر دهید که به دلیل RV شما تغییر کرده است ، یا صاحب مشاغلی که پس از نصف کردن هزینه های محصول شما به یک رهبر محلی تبدیل می شود. داستان ها و احساسات قسمت عظیمی از نحوه تصمیم گیری ما هستند ، بنابراین شروع با داستان باعث می شود کسی سریعتر به راحتی به او بگویید که به او پس انداز می کنید.
۲٫ داستان ها فروش بهتری دارند
داستانها فقط علاقه شما را به نام تجاری شما افزایش نمی دهند – این به خودی خود مفید خواهد بود ، زیرا پیروان نام تجاری شما حتی اگر واقعاً چیزی نخرند ، می توانند در مورد تجارت شما تبلیغ کنند. اما شما در این امر برای فروش هستید. خوشبختانه ، داستان علاوه بر علاقه ساده ، خریدها را افزایش می دهد.

تفکر منطقی در مورد فروش باعث می شود که خریداران به سادگی جوانب مثبت و منفی هر گزینه را در بازار مقایسه کرده و گزینه ای را متناسب با نیازهای آنها انتخاب کنند. اما همه ما می دانیم که این معمولاً نحوه کارکرد آن نیست. برخی از خریداران از مزایای یک محصول برتر به نفع کالایی که روده آنها را به سمت آن هدایت می کند چشم پوشی می کنند. یا شاید گزینه های مختلفی وجود داشته باشد که همگی به طور مشابه موثر باشند و خریدار به راحتی مجبور به تصمیم گیری بر اساس معیارهای دیگر شود.

این شایعتر از آن است که تصور می کنید. به خصوص برای چشم اندازهای اولیه در بازاریابی یا قیف فروش شما ، داستان شما می تواند چیزی باشد که آنها را به ارمغان می آورد و آنها را وادار به شروع خرید می کند. اکثر چشم اندازها خرید حداقل تا حدی مبتنی بر ارتباط عاطفی است ، بنابراین اگر از این طریق نمی فروشید ممکن است عقب بمانید. داستان سرایی یکی از راه های تعامل عاطفی است ، به این معنی که اگر داستانی در پشت کسب و کار و نام تجاری شما وجود داشته باشد ، هنگام نوبت فروش ، احتمالاً قبل از بسته کار را شروع خواهید کرد.

بیایید به TOMS فکر کنیم. اگر کسی داستان ماموریت شرکت را بخواند ، ممکن است شخصاً انگیزه خود را برای پیوستن به این مأموریت و داستان احساس کند. در این حالت ، ممکن است شخص واقعاً TOMS را به جای داستان شرکت ، به جای رقیبی مشابه انتخاب کند.

۳٫ داستان شما ، شما را از دیگران متمایز می کند
بسته به صنعت شما ، بسیاری از مشاغل ممکن است تقریباً در مورد همان محصولات یا خدمات یکسان صحبت کنند. شما می توانید به راحتی امیدوار باشید که افراد کافی شما را بیشتر از بقیه انتخاب کنند تا بتوانید در تجارت باقی بمانید ، اما این برنامه به همان اندازه که به نظر می رسد بد است. جدا کردن از رقابت یک امر ضروری است.
یکی از راه های انجام این کار ، داستان سرایی است. درست مثل هر شخصی که داستان زندگی متفاوتی دارد ، هر مشاغل منحصر به فرد است ، حتی اگر به نظر می رسد تقریباً همه صفات مشترک از خارج را دارند.
برای مثال GEICO و Allstate را در نظر بگیرید. به عنوان شرکت های بیمه ، آنها تقریباً همان محصول را ارائه می دهند: در درجه اول بیمه خانه و خودرو. اما آنها این کار را به روش های بسیار متفاوتی انجام می دهند. GEICO در ابتدا برای تأمین خدمات کارمندان دولت فدرال تشکیل شد ، اما از زمان باز شدن برای عموم (و غرق شدن آمریکایی ها با تبلیغات تجاری ، که به آن خواهیم رسید) به دومین بیمه کننده خودرو در کشور تبدیل شده است. Allstate به عنوان یک بخش از Sears تشکیل شد ، اما اکنون مستقل است و به عنوان دومین بیمه کننده صاحبان خانه در ایالات متحده شناخته می شود. آنها هرکدام از صنایعی هستند که بسیاری از مردم آن را امری عادی می دانند ، بنابراین چگونه مردم را متقاعد می کنند تا از آنها (یا مزرعه دولتی ، یا خانواده آمریکایی ، یا در سراسر کشور و غیره) از آنها خرید کنند؟
حدس زدید – این از طریق داستان سرایی است. GEICO و Allstate در مورد چشم اندازها به طرق بسیار متفاوتی صحبت می کنند ، که احتمالاً می دانید اگر در ده سال گذشته اصلاً تلویزیون زنده تماشا کرده اید. Allstate بر غیرقابل پیش بینی بودن و حتی خطر زندگی تأکید می کند و خود را به عنوان افرادی معرفی می کند که می توانند ما را از ضرب وشتم محافظت کنند. به معنای واقعی کلمه ، در مورد آنها ، با طلسم خود میهم ، همانطور که دین وینترز (همچنین به عنوان دوست پسر سابق لیز لیمون و Beeper King در ۳۰ Rock شناخته می شود) بازی می کند ، که همه چیز را از درهای عقب تا یکشنبه رانندگی خراب می کند تا ماشین شما را به راحتی در خیابان پارک کند . طبق گفته Allstate ، جهان پر از خطر است ، اما با آنها “شما در دستان خوبی هستید”. کمی تاریک است ، اما عملکرد Winters به عنوان Mayhem به اندازه کافی سرگرم کننده است و شرایط به اندازه کافی شدید است که تبلیغات خنده دارتر از ترسناک است.
از طرف دیگر ، برای GEICO همه چیز در مورد سادگی و پس انداز است. آنها در مورد هر آنچه ممکن است در زندگی شما اشتباه رخ دهد صحبت نمی کنند. همه اینها به یک مورد بازمی گردد
ng: “پانزده دقیقه می تواند ۱۵٪ یا بیشتر در بیمه اتومبیل صرفه جویی کند.” آنها ادعاهای جسورانه ای در مورد پوشش خود ندارند ، آنها به شما می گویند که گرفتن آن آسان و ارزان خواهد بود. و مانند Allstate ، آنها این کار را با کمی سبک انجام می دهند. در حقیقت ، سبک های مختلفی – از بالای سر من ، نمی توانم به یک شرکت بزرگ دیگر فکر کنم که از طیف گسترده تری از مبارزات فرعی مختلف استفاده کرده باشد. گکو ، غارنشینان ، شتر “روز کوهان” ، خوک سوزان ، س questionsالات بلاغی … خیلی زیاد است. اما این واقعیت که بسیاری از آنها به یاد ماندنی هستند نشان می دهد که GEICO چگونه توانسته خود را از هم جدا کند.
این دو غول بیمه عمدتا یک چیز می فروشند و جزئیات آن تغییر کرده است. و در پایان روز ، این جزئیات (میزان پوشش ، هزینه) ممکن است همان چیزی باشد که خریدار را محکم می کند. اما ما مشاغل موجود در صنایع کالایی را با مارک آنها شناسایی می کنیم – از آنجا شروع می شود که فرد واقعاً خود را از بقیه متمایز می کند. صنعت و اندازه تجارت مهم نیست ، داستانی که می گویید شما را منحصر به فرد می کند.
۴- بخشی از یک داستان فریبنده است
همه می خواهند بخشی از چیزی باشند. مانند داستان سرایی ، این فقط بخشی از ذات انسان است. بدیهی است استفاده از انگیزه طبیعی هنگام فروش به شخصی سودمند است. و خود داستان سرایی قسمت بزرگی از چگونگی معاشرت ما با یکدیگر است. همانطور که Pamela B. Rutledge Ph.D در روانشناسی امروز گفت ، “داستانها راهی برای درگیر کردن مغز راست ما و تحریک تخیل ما هستند. با درگیر کردن تخیل خود ، ما در این روایت شرکت می کنیم. “

وقتی ما داستانی را پیرامون یک مارک تجاری می سازیم ، به برند این امکان را می دهد تا چشم اندازهای مورد نظر خود را “استخدام” کند. شما فقط یک محصول یا خدمات نمی خرید ، در اصل شما به یک تیم ملحق می شوید یا یک سبک زندگی را می گذرانید. این امر به ویژه برای به اصطلاح “مارک های سبک زندگی” صدق می کند ، که مارک و داستان خود را تا جایی توسعه داده اند که آنها به اندازه تجربه خود محصول یا خدمتی را نمی فروشند. مشتری ها معمولاً خرید نمی کنند زیرا بهترین محصول است (اگرچه ممکن است بهترین باشد) ، اما به این دلیل که آنها را به بخشی از باشگاه تبدیل می کند. اگر نام تجاری شما به این مرحله برسد ، شما اساساً رئیس نهایی بازاریابی را شکست داده اید و باید آن را به هر قیمتی محافظت و پرورش دهید.

نایک نمونه کاملی از یک مارک سبک زندگی است که مشتریان بارها و بارها آن را انتخاب می کنند زیرا می خواهند بخشی از فرهنگ # عدالتخواهی باشند.

این البته فقط در استخدام مشتریان جدید ، بلکه در کارمندان جدید نیز صدق نمی کند. هیچ شخصی کارفرمایی را انتخاب نمی کند زیرا می خواهد در یک ماشین غیر شخصی احساس کند مانند یک دندان دزد است. آنها می خواهند بخشی از چیزی باشند ، برای هدفی می جنگند و کاری را انجام می دهند که واقعاً مهم است. داستان تجاری شما این معنی را ارائه می دهد ، به شرطی که واقعی باشد و ساختگی نباشد.

هنگام قصه گفتن فقط مقصود خود را بگویید

این شاید مهمترین نکته باشد: داستان برند شما باید واقعی باشد. شما نمی توانید به سادگی از هیچ چیز چیزی اختراع کنید – هرکسی که می خواهید به آن بفروشید ، از مشتری و چشم انداز گرفته تا سرمایه گذار و استعداد ، از طریق آن چیزهایی را می بیند. داستان شما باید منعکس کننده چیزی باشد که ذاتاً در مورد نام تجاری شما صادق است ، که به نوبه خود باید چیزی را نشان دهد که ذاتاً در مورد تجارت شما صادق است. بهترین راه برای اطمینان از این کار این است که پایه های مارک و داستان خود را در شخصیت و تاریخچه بنیانگذار یا رئیس جمهور خود و یا حتی در مشتریان ترجیحی خود قرار دهید.
برند  شما هرچه باشد ، یک چیز مسلم است: در فضای شلوغ امروز ، مشتریان با استعداد و استعداد بیشتر فقط خریدن از کسی نیستند. آنها در حال خرید جایی هستند که احساس می کنند با یک نام تجاری ارتباط برقرار می کنند. به همین دلیل ، داستان سرایی برند فقط قسمت مهمی از تجارت شما نیست. این کاملاً مهم برای موفقیت شماست.