09912772238
info@dralirezaashouri.com

خلاصه ی دروس MBA

 

یادگیری 

یادگیری تا چند دهه قبل، کمتر به عنوان یک مهارت مورد توجه قرار می‌گرفت.
اصطلاحی که بیش‌ از یادگیری رواج داشت، هوش بود.
چیزی به نام ضریب هوشی یا بهره هوشی که معمولاً آن را با مخفف IQ می‌شناسیم، در ذهن بسیاری از مردم جایگاه بالایی پیدا کرده بود.
اگر کسی در آموختن توانمند بود، همه چیز را به بهره هوشی بالای او مربوط می‌دانستند و ضعف در یادگیری هم به بهره هوشی پایین نسبت داده می‌شد.
البته در این میان، به نقش معلم و سیستم آموزشی هم تا حدی توجه می‌شد. خصوصاً طی چند قرن اخیر که نظام آموزشی متمرکز شکل گرفت و یکی از انتظارات مهم خانواده‌ها از دولت‌ها این بود که ساختاری رسمی و متمرکز و منسجم برای آموزش و تربیت فرزندانشان ایجاد کنند.
آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی در کشور خودمان و دانشگاه‌ها و کالج‌ها در سراسر جهان، همگی بر اساس این انتظار طراحی شدند و شکل‌ گرفتند.

تعریف یادگیری در روانشناسی و علوم مدیریتی

اگر به دنبال یک تعریف یادگیری (Learning) باشید که دانشمندان بسیاری آن را پذیرفته‌ باشند و بتوانید بدون اینکه با نقد جدی روبرو شوید آن را همه جا مطرح کنید، باید بگوییم که متاسفانه چنین تعریفی وجود ندارد.
در حوزه‌های روانشناسی رفتارگرا نوروساینس،روانشناسی شناختی، روانشناسی رشد و روانشناسی اجتماعی، تعریف‌های بسیار متنوعی از یادگیری وجود دارد.
مثلاً  روانشناسان رفتارگرا، یادگیری را به عنوان تغییر رفتار بر اثر تاثیرات محیطی تعریف می‌کنند. بنابراین اگر یادگیری به تغییر رفتار منتهی نشود، نمی‌پذیرند که یادگیری اتفاق افتاده است. 
این تعریف در میان افراد فعال در حوزه توسعه فردی و یادگیری مدیریت، علاقه‌مندان زیادی دارد. چون به هر حال، انتظار می‌رود دستاورد نهایی مدیریت و توسعه فردی هم از جنس رفتارهای مشهود باشد و هیچ‌کس به یک مدیر یا کارمند، به خاطر سفر‌های ذهنی بدون نتیجه‌ی بیرونی، حقوق نمی‌دهد.
اما یک نکته‌ی مهم وجود دارد که باید به آن توجه داشته باشیم:
عمده‌ی نظریه های یادگیری و تعریفهای یادگیری که در یک قرن گذشته مطرح شدند، یک ویژگی مشترک دارند:
آنها آنچه را به عنوان آموزش عمومی (Public Education) یا آموزش رسمی می‌شناسیم، چندان موفق و اثربخش ارزیابی نمی‌کنند.
به همین علت طی دهه‌های اخیر، شاهد رواج موج گسترده‌ی انتقاد از سیستمهای آموزش رسمی بوده‌ و هستیم.
منظور از آموزش رسمی یا آموزش عمومی، این است که سازمان‌هایی بزرگ و معمولاً بروکراتیک، مسئولیت آموزش را بر عهده می‌گیرند و هزاران نفر در دفاتر برنامه ریزی درسی می‌نشینند و درس‌های مختلف و موضوعات مناسب برای آموزش را تعیین کرده و محتوای درسی مناسب برای آن را تدوین می‌کنند.

کاهش نقش یادگیری متمرکز در عصر دیجیتال

شاید در محیط‌های علمی و آکادمیک، تعریف‌های جدید از یادگیری بود که باعث شد ضعف نظام آموزشی رسمی و متمرکز بهتر دیده شود.
اما مهم‌ترین عاملی که باعث شد اهمیت آموزش متمرکز در ذهن عموم مردم کم‌رنگ‌تر شود، توسعه فناوری اطلاعات و رواج ابزارهای ارتباطی نوین مانند تارنما و  شبکه های اجتماعی بود.

اهمیت آشنایی با تکنیک‌ها و روشهای یادگیری در عصر دیجیتال

با توجه به آنچه تا کنون گفته شد می‌توانیم توافق کنیم و دو واژه‌ی زیر را با معنایی متفاوت به کار ببریم:
  • آموزش: به معنای تزریق دانش و مهارت از سمت معلم به دانش‌آموز
  • یادگیری: به مفهوم تلاش فعال و دائمی دانش‌آموز و دانشجو برای جستجو و جذب دانش و بهبود مهارت
البته آموزش و یادگیری همیشه در کنار هم بوده‌اند. آنچه در اینجا مطرح کردیم، این است که سهم اصلی در گذشته در اختیار آموزش بوده و اکنون در اختیار یادگیری قرار گرفته است.
دنیای جدید، کمتر از هر زمان دیگری از IQ و از آموزش صحبت می‌کند. آنچه پررنگ‌تر شده مهارت یادگیری است.
در شرایطی که هر یک از ما باید خود، مسئولیت جستجو و جذب دانش مورد نیاز را بر عهده بگیریم، کسانی موفق‌تر هستند و می‌توانند نسبت به دیگران متمایز باشند که از نظر مهارت یادگیری، در سطحی بالاتر از دیگران قرار بگیرند.
پیش‌فرض کلیدی ما در درس مهارت یادگیری این است که یادگیری، یک رویداد پیچیده‌ و غیرقابل درک ذهنی نیست؛ بلکه یک مهارت است که با تمرین و تکرار، بهبود پیدا می‌کند.

مخاطب درس تکنیکها و روش های یادگیری چه کسانی هستند؟

ما درس مهارت و روشهای یادگیری را برای همه دوستان متممی در نظر گرفته‌ایم.
به بیان دیگر، بر این باور هستیم که حتی اگر برخی دوستان، صرفاً خواننده‌ی مطالبی مانند زنگ تفریح‌ یا پاراگراف فارسی متمم نیز هستند، هم‌چنان مناسب است که برای درس مهارت یادگیری وقت بگذارند. چون آشنایی با مهارت یادگیری می‌تواند تاثیرات مثبت خود را در همه‌ی جنبه‌های زندگی ما نشان دهد.
با این حال، به طور خاص، اصرار داریم دوستانی که قصد مطالعه و یادگیری درس‌های مدیریت کسب و کار متمم را دارند، حتماً مطالعه و مرور درس مهارت یادگیری را نسبت به سایر درس‌ها در اولویت بالاتری قرار دهند.

نقش هدف گذاری، برنامه ریزی، انگیزه، مدیریت زمان و نظم شخصی در یادگیری

اگر قصد داشته باشید یک دوره آموزشی کامل در زمینه یادگیری را بگذرانید، لازم  است با برخی مهارت‌های دیگر هم آشنا باشید.
به عنوان مثال، نباید از مهارت برنامه ریزی غافل شویم.
هم‌چنین باید به خاطر داشته باشیم که بدون توانایی در  مدیریت زمان و بدون داشتن نظم شخصی (یا نظم درونی) نمی‌توانیم انتظار دستاوردهای ارزشمندی در زمینه یادگیری داشته باشیم.
چون یادگیری یک فعالیت تفننی کوتاه‌مدت نیست. بلکه یک روش و سبک دائمی در نگاه به دنیا و محیط اطراف است که باید بخشی از زندگی ما را پیوسته به خود اختصاص دهد.
انگیزه داشتن و مدیریت انگیزه هم بحث مهم دیگری است که در یادگیری نقش مهمی ایفا می‌کند.
حتی اگر کسی تمام تکنیک‌ها و اصول و مبانی یادگیری را بداند و مهارت یادگیری را هم به خوبی فرا بگیرد، همچنان تا زمانی که انگیزه‌ای برای یادگیری نداشته باشد هیچکس انتظار ندارد در مسیر رشد و یادگیری به فردی موفق و متمایز تبدیل شود.
ما با توجه به اینکه این مباحث را جداگانه مطرح کرده‌ایم، در مجموعه درس‌های مهارت یادگیری کمتر به سراغ آنها می‌رویم. اما نباید نقش آنها را در بحث یادگیری فراموش کنیم و کوچک بشماریم.

موضوعات اصلی مورد بحث در درس مهارت یادگیری

 

مهارتهای مورد نیاز برای یادگیری الکترونیکی
طبیعی است که چون بستر آموزش در متمم، الکترونیکی است، ما نمی‌توانیم همه‌ی بحث‌مان را به جنبه‌های ذهنی یادگیری محدود کنیم.
وقتی از یادگیری الکترونیکی حرف می‌زنیم، لازم است در کنار جنبه‌های ذهنی یادگیری درباره‌ی استفاده از ابزارهای دیجیتال برای یادگیری الکترونیکی هم صحبت کنیم.
روش مطالعه و یادداشت‌‌برداری و سازماندهی اطلاعات
می‌توان گفت روش‌ها و تکنیکهای مطالعه و یادداشت برداری، فصل مشترک دوره‌های مهارت یادگیری محسوب می‌شود.
ما هم در متمم چند درس را به این بحث اختصاص داده‌ایم که البته هنوز جای کار بسیار بیشتری دارد و در آینده نیز درس‌های بیشتری در این زمینه ارائه خواهد شد:
توصیه‌هایی درباره کتابخوانی
 مقایسه یادداشت برداری با کاغذ و کامپیوتر
 استفاده از نقشه ذهنی (MindMap)
سطوح یادگیری
یکی از بحث‌های بسیار مهمی که ما در مهارت یادگیری با آن آشنا می‌شویم، سطوح یادگیری است.
شاید بتوان گفت قلب درس‌ مهارت یادگیری، بحث سطوح یادگیری است که توسط بنجامین بلوم دانشمند بزرگ این حوزه مطرح شده است.
خواهیم آموخت که قرار نیست همه‌ چیز را در یک سطح و به یک اندازه یاد بگیریم.
بلکه میزان یادگیری و نوع یادگیری باید با توجه به موضوع بحث و نیاز ما تعیین شود.
بلوم یادگیری را در سطح‌های زیر تعریف می‌کند:
 حفظ کردن
  درک مطلب
  کاربردی کردن مطالب
  تجزیه و تحلیل
  توانایی ارزیابی و قضاوت
  خلق و ترکیب
 مثالی از خلاصه نویسی و یادداشت برداری

  تکنیک های یادگیری (بخش اول)

روش اول: پنج تا ده کلمه یا عبارت کلیدی
یک برگه کاغذ (یا همان دفترچه درس خواندن مربوط به متمم) را بردارید و بسته به حجم یا پیچیدگی مطلب، پنج تا ده کلمه (یا عبارت دو – سه کلمه‌ای) را که به نظرتان قلب درس محسوب می‌شود بنویسید.
سعی کنید پس از پایان مطالعه‌ی درس، بدون نگاه کردن به درس این کار را انجام دهید.
اما بعد از نوشتن، یک بار دیگر متن درس را مرور کنید تا مطمئن شوید که لااقل در نگاه خودتان، مهم‌ترین کلمات را انتخاب کرده‌اید.
به عنوان مثال، ممکن است کسی که درس اعتماد به نفس بیش از حد را می‌خواند، کلمات و عبارات زیر را ثبت کند:
  • اعتماد به نفس بیش از حد
  • خطای شناختی
  • برآورد مطلق توانمندی‌ها
  • برآورد نسبی توانمندی‌ها
  • برآورد نادرست از دقت قضاوت
  • باور به باورها
  • روش دوم: بازنویسی هدف درس
    ما در برخی از درس‌ها (مثل همین درس) هدف آموزشی درس را در ابتدای بحث مطرح کرده‌ایم.
    می‌توانید وقتی درس را خواندید و  به پایان رسید، به سراغ همان کاغذ یا دفتر بروید و  بکوشید از زبان خودتان و با کلمات خودتان، هدف درس را به شیوه‌ای بهتر و شیواتر بیان کنید. 
    قرار نیست الزاماً هدفی که متمم مطرح می‌کند، بهترین بیان باشد. ضمن اینکه ممکن است ما درسی را با یک هدف مشخص طراحی و ارائه کنیم، اما نهایتاً آنچه ارائه می‌شود، هدف آموزشی دیگری را تامین کند (مثلاً‌ ما با هدف آموزش استراتژی همجنس خواری، درسی را منتشر کنیم، اما نهایتاً کارکرد آن درس، بیشتر آشنایی با تاریخچه یک برند باشد).

    روش سوم: تنظیم یک آزمون دو تا پنج سوالی

    فرض کنید که شما معلم آن درس هستید و می‌خواهید از دانشجویان خود در همان درس امتحان بگیرید.
    دو تا پنج سوال را برای آزمون طراحی کنید.
    بکوشید که سوال‌ها ویژگی‌های زیر را داشته باشند:
    • پاسخ کوتاه چند کلمه‌ای نداشته باشند.
    • حداقل نیازمند ۲۰۰ تا ۳۰۰ کلمه پاسخ باشند.
    • دانشجو را به تکرار بخشی از درس وادار نکنند.
    • دانشجو را به این سمت سوق دهند که آموخته‌های این درس را با سایر درس‌های متمم ترکیب کند.
    • جواب قطعی نداشته باشند (به جای اینکه بپرسید: آیا این کار درست بود؟ بپرسید: چه راهکارهای دیگری به ذهن شما می‌رسد؟)
    از بین سوالات خود، یک یا دو مورد را انتخاب کنید و خودتان پاسخ دهید.
روش چهارم: به خودتان نمره بدهید

ممکن است با خودتان بگویید که چنین کاری مسخره است و هیچ معنایی ندارد!
اما اگر آن را امتحان کنید، پیش قضاوت شما تغییر خواهد کرد.
بعد از مدتی، چون می‌دانید که قرار است در پایان درس به خودتان چنین نمره‌ای بدهید، درس‌ها را با دقت بیشتری می‌خوانید.
ثانیاً اگر چند بار در پایان درس، نمره‌ی کمی کسب کنید، عملاً‌ ترغیب می‌شوید که در مورد شیوه‌ی یادگیری و مطالعه‌ی خود (و شاید زمان و مکان آن) تجدید نظر کنید.
این شیوه‌ی آموزشی که از دانش آموز و دانشجو بخواهند، بخشی از نمره‌ی خود را به صورت خود ارزیابی یا Self-assessment تعیین کند، در فضای آموزش کاری رایج است.
شاید برخی از دانشجویان فکر کنند که این کار، نوعی از ارفاق به دانشجویان است تا همه، حداقلی از نمره را کسب کنند.
در حالی که این فرایند، با هدفی ارزشمندتر طراحی و اجرا می‌شود.
 در زیر نمره بنویسید که چرا به خودتان نمره‌ی کامل ندادید و از کجاها نمره کم آورده‌اید.

روش پنجم: آنالوژی بسازید

[پیش نیاز برای مطالعه: آنالوژی چیست؟]
اگر چه نمی‌توان برای همه‌ی درس‌ها و موضوعات، آنالوژی طراحی کرد. اما اگر درس و موضوع آن به شکلی باشد که بتوانید این کار را بکنید، یکی از اثربخش‌ترین شیوه‌های یادگیری را به کار گرفته‌اید.
مثلاً‌ وقتی درس روش دکترعاشوری در شخصیت شناسی را می‌خوانید، لحظه‌ای با خودتان فکر کنید که چه مصداق‌های دیگری برای آن در ذهن دارید و تجربه کرده‌اید. این مصداق‌ها می‌توانند خیلی دور یا خیلی نزدیک باشند.
مثلاً (در مورد درس مذکور):
می‌توانید دانشجویی را در نظر بگیرید که درس استراتژی و درس برند و برندسازی و درس مدیریت منابع انسانی را در دوره مدیریت MBA می‌خواند.
ممکن است به او هر مشکلی را در هر سازمان یا هر جای کشور نشان دهید، نهایتاً به این نتیجه برسد که مشکل در استراتژی است. شاید هم در برندسازی باشد. شاید هم در مدیریت منابع انسانی.
از نگاه او (خصوصاً‌ اگر هنوز هیجان یادگیری این مطالب در او زنده باشد) ریشه‌ی هر مشکل و چالشی را می‌توان در یکی از این سه زمینه پیدا کرد!
با همین آنالوژی ساده، شما کاملاً‌ با مفهوم درس آشنا شده‌اید: کسی که به جای استفاده از مدل برای تحلیل محیط، مدل را به محیط تحمیل می‌کند!
 اگر علاقمند باشید،‌ می‌توانید در زیر هر یک از درس‌ها، یک آنالوژی قوی و ارزشمند را که فکر می‌کنید به خودتان در یادگیری بهتر درس کمک کرده، بنویسید تا دیگران هم از آن استفاده کنند. 
روش ششم: درس را در سی کلمه بازنویسی کنید
این شیوه نیاز به توضیح ندارد.
برای اینکه بتوانید مطلبی را بسیار خلاصه مطرح کنید، نیاز دارید که کاملاً بر آن مطلب مسلط باشید.
حتی اخیراً اصطلاح Twitter Summary یا خلاصه توییتری هم رایج شده است:
در کنار خلاصه سی کلمه‌ای، می‌توانید یک بار هم در ۱۴۰ حرف، مهم‌ترین پیام درس را بنویسید!
روش هفتم: یک شرح یا تعریف جدید بنویسید
در اولین روش، پیشنهاد کردیم که تعدادی از کلمات و اصطلاحات کلیدی درس را فهرست کنید.
حالا می‌توانید یکی از آنها را انتخاب کنید و بکوشید مستقل از تعریف و توضیح ارائه شده در درس، تعریف و شرح جدیدی برای آن بنویسید.
تمام تلاش خود را بکنید که اگر چه پیام تعریف شما با پیام درس شبیه است یا به آن نزدیک است، اما ظاهر و کلمات و شیوه‌ی تعریف‌تان متفاوت باشد. طوری که فرد ناآشنا، با دیدن تعریف شما و درس متمم، متوجه نشود که این تعریف را از آن درس اقتباس کرده‌اید.

 

 

 

 

 

 

 [/vc_column_text][us_separator type=”invisible” size=”large”][/vc_column][vc_column width=”1/2″][vc_column_text]

سیستم و تفکر سیستمی (نقشه راه درس)

درس تفکر سیستمی، از جمله درس‌های کلیدی در دوره MBA متمم است که مطالعه‌ی آن، می‌تواند نقش مهمی در درک بهتر سایر درس‌ها داشته باشد.
هر کس فعالیت گروهی، کار تیمی و مشاغل سازمانی را تجربه کرده باشد، یا برای مدت کوتاهی برای آموزش و پرورش دیگران تلاش کرده باشد، این مسئله را تجربه کرده است که یکی از ضعف‌های عمده‌ی موجود در بسیاری از فرهنگ‌های کمتر توسعه یافته، ضعف در تفکر سیستمی است.

هدف از ارائه‌ی درس تفکر سیستمی

تعریف سیستم و تفکر سیستمی با بیانی ساده و قابل فهم
جستجویی کوتاه در وب و یا در کتابفروشی‌ها، نشان می‌دهد که درباره تعریف سیستم و تفکر سیستمی و موضوعات وابسته به آن، کتاب و مطلب و مقاله‌های فراوان وجود دارد.
اما متاسفانه لحن بسیاری از این کتاب‌ها و مقالات، جدی و آکادمیک بوده و به ندرت توانسته‌اند از ادبیات کلاسیک تفکر سیستمی و دینامیک سیستم‌ها، فاصله بگیرند.
به نظر می‌رسد این وضعیت باعث شده که تعریف سیستم و تفکر سیستمی، بیانی ساده و قابل فهم نداشته باشد و عملاً دانش تفکر سیستمی به رفتار سیستمی و نگرش سیستمی تبدیل نشود.
در درس آشنایی با تفکر سیستمی قصد داریم ضمن حفظ دقت علمی، مفاهیم و تعاریف و کاربردهای تفکر سیستمی را به صورت ساده بررسی کنیم.
تفکر سیستمی قرار نیست صرفاً در سطح مدیریت کلان کشور یا کسب و کارهای بسیار بزرگ، کاربرد داشته باشد.
در مجموعه‌ درس‌هایی که پیش رو داریم خواهیم دید که تفکر سیستمی درمدیریت کسب و کارهای کوچک و فضای کارآفرینی و حتی محیط خانواده هم مصداق‌های فراوان دارد.
ترویج الگویی برای فکر کردن به مسائل و تحلیل آنها
در درس‌های متمم (اعم از درس‌های مدیریتی و درس‌های مربوط به زندگی روزمره) بارها به بحث و بررسی مسائل مختلف می‌پردازیم و در بسیاری از موارد، به کمک دوستان متممی، در قالب تمرین و بحث، می‌کوشیم مسائل دنیای اطراف خود را بررسی و تحلیل کنیم.
آشنایی با مبانی نگرش سیستمی، باعث می‌شود که عمق، پختگی و دقت حرف‌های ما بیشتر شده و از کوته‌نگری‌های رایج، در امان بمانیم.
دکترعاشوری مطالعه‌ی درس تفکر سیستمی را به چه کسانی توصیه می‌کند؟
به عنوان پدر و مادر، با مطالعه‌ی مجموعه درس‌های تفکر سیستمی، می‌توانیم این دیدگاه را هنگام پرورش فرزندان خود لحاظ کرده و به آنها در درک بهتر دنیای پیچیده‌ای که قرار است در آن زندگی کنند، کمک کنیم.
به عنوان مدیر، احتمال خطاهای ما در تحلیل و تصمیم گیری و سیاست‌گذاری کاهش می‌یابد.
در جایگاه یک عضو از سازمان، می‌توانیم چالش‌های مجموعه‌ی خود را بهتر بفهمیم و دغدغه‌ها و خواسته‌های خود را به شکلی شفاف‌تر و واقعی‌تر به مدیران خود منتقل کنیم.
به عنوان یکی از افراد جامعه، از تحلیل‌های جزءنگرانه‌ی سطحی فاصله خواهیم گرفت و می‌توانیم نگاهی عمیق‌تر به دنیای اطراف خود داشته باشیم.
مطمئن هستیم پس از گذراندن درس تفکر سیستمی، حتی با مروری کوتاه به تمرین‌های دوستان متممی خود در درس‌های مختلف، به وضوح می‌توانید نوشته‌ها و تحلیل‌های کسانی که با این شیوه‌ی اندیشیدن آشنا هستند را از حرف‌های کسانی که در این زمینه مطالعه نکرده‌اند تفکیک کرده و تشخیص دهید.
پیش‌نیاز مطالعه‌ی درس تفکر سیستمی چیست؟
درس تفکر سیستمی پیش‌نیاز خاصی ندارد و اتفاقاً می‌تواند نقطه‌ی شروع مناسبی برای مطالعه‌ی سایر درس‌های متمم باشد.
بنابراین، می‌توانید آن را به عنوان یکی از اولین درس‌های خود در متمم انتخاب کنید.
البته بحث تفکر سیستمی با درس مدل ذهنی نزدیکی‌های زیادی دارد. به همین علت، گاهی در لابه‌لای درس‌ها شما را به برخی از مطالب و نکته‌های مطرح شده در درس مدل ذهنی ارجاع خواهیم داد.
روش پیشنهادی دکترعاشوری برای مطالعه‌ی درس تفکر سیستمی چیست؟
در صورتی که قصد دارید این درس را به صورت کامل و دقیق مطالعه نموده و درک کنید، پیشنهاد من این است که گام‌های زیر را به ترتیب طی نمایید.
کتاب پنجمین فرمان نوشته پیتر سنگه، یکی از کتاب‌های کلاسیک در آموزش تفکر سیستمی و مفهوم سازمان یادگیرنده، است.
البته مطالعه‌ی این کتاب کمی خسته کننده است و احتمالاً خواننده‌ی غیرحرفه‌ای را آزار خواهد داد.
پیشنهادم این است که به عنوان زنگ تفریح در درس تفکر سیستمی، جملات کوتاهی را که از پیتر سنگه انتخاب کرده‌ایم بخوانید.
می‌توانید مروری هم به خلاصه کتاب پنجمین فرمان داشته باشید.

گام اول – مشاهده کلیپ تصویری بالانس
کلیپ تصویری بالانس، یک کلیپ ساده و مشهور است که تقریباً همه، آن را دیده‌اند.
اما مشاهده‌ی آن قبل از شروع مطالعه‌ی سلسله درس‌های تفکر سیستمی، می‌تواند ذهن ما را برای درک بهتر مفاهیم تفکر سیستمی، آماده کند.
بلافاصله بعد از مشاهده‌ی این کلیپ، می‌توانید به سراغ مراحل بعدی بروید.
تعریف‌های بسیار متنوع و متفاوتی از سیستم و تفکر سیستمی وجود دارد.
با وجودی که تقریباً همه‌ی ما می‌توانیم به صورت حسی مفهوم سیستم را درک کنیم، اما عملاً نمی‌توانید یک روایت مشترک از تعریف سیستم در میان محققان و متفکران سیستمی بیابید.
در مجموعه درس‌های تفکر سیستمی در متمم، برای ما مهم است که شما به جزئیات حساس باشید و تفاوت دیدگاه‌ها و نگرش‌ها را مد نظر قرار دهید.
اما از سوی دیگر، بسیار مهم است که در دام بحث‌های غیرسازنده گرفتار نشویم و بتوانیم با عبور از آنها، به یادگیری بخش‌های کاربردی و مهم نگرش سیستمی مشغول شویم.
بنابراین به جای تلاش برای ارائه‌ی یک تعریف جامع و مانع از سیستم و تفکر سیستمی، صرفاً برخی از ویژگی‌های مهم سیستم‌ها که اکثر نویسندگان و تحلیل‌گران بر روی آنها اتفاق‌نظر دارند را با هم مرور می‌کنیم:

  سیستم از اجزای متعدد تشکیل می‌شود.

اجزای سیستم با یکدیگر در ارتباط و تعامل هستند.

برای سیستم‌ها می‌توان رفتار تعریف کرد. با حذف هر یک از اجزای سیستم، رفتار کلی سیستم تغییر می‌کند.

معمولاً برای سیستم یک مرز تعریف می‌شود.

برای بسیاری از سیستم‌ها می‌توان هدف تعریف کرد.

سیستم‌ها را می‌توان به دو دسته‌ی باز و بسته تقسیم کرد.

در ادامه، هر یک از نکات بالا را با جزئیات بیشتر بررسی می‌کنیم.
(۱) سیستم از اجزای متعدد تشکیل می‌شود
 

به عبارت دیگر یک قطعه را به تنهایی به عنوان یک سیستم در نظر نمی‌گیریم.

وقتی دو یا چند المان در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند و مجموعه‌ی آنها – از دید ما – هویت پیدا می‌کند می‌توانیم بگوییم یک سیستم به وجود آمده است.

(۲) اجزای سیستم با هم در ارتباط و تعامل هستند
یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های یک سیستم این است که اجزای آن با هم تعامل دارند و بر روی یکدیگر تاثیر می‌گذارند.
هر یک از اجزای یک سیستم را که انتخاب کنید، می‌توانید تشخیص دهید که بر روی کدامیک اجزای سیستم تأثیر می‌گذارد.
همچنین با بررسی سیستم می‌توانید بگویید که آن جزء خود از چه بخش‌هایی از سیستم اثر می‌پذیرد.
تا وقتی تعامل وجود ندارد صرفاً یک مجموعه داریم و نه یک سیستم.
بسیاری از شرکتها و سازمانها، مجموعه‌ای از دپارتمان‌ها هستند نه یک سیستم سازمانی.
شاید این توضیحات برای شما بحث مهارت کار تیمی را تداعی کند.
می‌دانید که یکی از بحث‌های رایج در کار تیمی، بررسی تفاوت تیم و گروه است.
اگر بخواهیم از ادبیات سیستمی استفاده کنیم می‌توانیم بگوییم گروه، تیمی است که تعامل و تأثیرگذاری میان اعضای آن حذف شده است.
یا بالعکس می‌توانیم بگوییم یک گروه از انسان‌ها را وقتی می‌توانیم به یک تیم تبدیل کنیم که با یکدیگر تعامل داشته باشند و بر روی کار یکدیگر تاثیر بگذارند و از یکدیگر تأثیر بپذیرند.
(۳) برای سیستم‌ها می‌توان از چیزی به نام رفتار حرف زد
وقتی اجزای سیستم با هم تعامل دارند و بر روی یکدیگر تأثیر می‌گذارند، به تدریج چیزی به نام رفتار سیستم به وجود می‌آید و پدیدار می‌شود.
این رفتار، چیزی فراتر از ویژگی‌ها یا تغییرات یک بخش خاص است و از ترکیبِ تعامل همه‌ی اجزا تشکیل می‌شود.
(۴) برای سیستمها معمولاً یک مرز تعریف می‌شود
تقریباً هر سیستمی که انتخاب کنید و در موردش حرف بزنید، مرز (‌Border) هم دارد؛ مگر اینکه بخواهید تمام عالم هستی را به عنوان یک سیستم بگیرید.
مرز سیستم یک واقعیت بیرونی نیست. بلکه ما انسانها مرزها را تعریف می‌کنیم.
ممکن است پدر یک خانواده، مرزهای سیستم خانواده‌ی خود را، چاردیواری خانه تعیین کند و به فرزندان خود هم بیاموزد که آنچه بیرون از این خانه می‌بینید محیط است و چنین شود که فرزندان، وقتی زباله‌ها را از خانه بیرون بردند، احساس می‌کنند «مشکل زباله‌ها، در سیستم خانواده حل شده است».
چنین است که شاید در برخی مجتمع‌ها دیده باشید که ساکنان برای تزیینات خانه‌ی خود، بی حد و حصر هزینه می‌کنند اما برای گلکاری حیاط، حاضر به پرداخت کمترین هزینه نیستند.
خانواده‌ی دیگری را هم ممکن است بیابید که مرزهای سیستم خود را مرزهای استان خود بداند و یا مرزهای سیاسی کشور خود یا کره‌ی زمین.
بسیاری از راه‌حل‌های غیرسیستمی از آنجا ناشی می‌شوند که ما مرزهای سیستم خود را بسیار محدود تعریف می‌کنیم.
(۵) برای بسیاری از سیستم‌ها می‌توان هدف تعریف کرد
دقت کنید که نگفته‌ایم برای همه‌ی سیستم‌ها باید هدف تعریف شود و سیستم حتماً باید هدف داشته باشد.

با همین استدلال (و استدلال‌های مشابه) کسانی که نظریه سیستم‌ها را به شکل عام می‌خوانند و دنبال می‌کنند، ترجیح می‌دهند این مورد را به عنوان یکی از ویژگی‌های یک سیستم مطرح نکنند.

اما برای کسانی مثل ما که در متمم تفکر سیستمی را برای استفاده در درس‌های مدیریت و اقتصاد می‌خوانند و می‌آموزند، مناسب‌تر است هدف و هدفمندی را هم به عنوان یک ویژگی سیستم در نظر بگیریم و فرض کنیم بر بسیاری از سیستم‌ها می‌توان یک یا چند هدف تعریف کرد.

ما اگر می‌گوییم سازمان را می‌توان یک سیستم در نظر گرفت و بعد می‌خواهیم به عنوان تحلیل‌گر سیستمی در مورد موفق بودن یا نبودن سازمان صحبت کنیم، باید این موفقیت را در مقایسه با یک یا چند هدف بسنجیم.

همچنان وقتی سیاست‌گذاران در اقتصاد کشور از اصلاح سیستم اقتصادی سخن می‌گویند، باید محور و معیار و هدفی برای سیستم اقتصادی وجود داشته باشد تا بتوان از هدف آن حرف زد.

بنابراین معمولاً در تحلیل سیستم‌ها در درس‌های اقتصاد و مدیریت (بر خلاف نظریه عمومی سیستم‌ها)، از هدف سیستم صحبت می‌شود.

البته همه می‌دانیم که این ما هستیم که به عنوان تحلیل‌گر و ناظر برای سیستم هدف تعریف می‌کنیم.

(۶) سیستمها را می‌توان به دو دسته‌ی باز و بسته تقسیم کرد
بعضی سیستم ها با دنیای اطراف خود در ارتباط هستند و یک سیستم باز را شکل می‌دهند.
در حالی که ممکن است سیستم هایی را ببینیم که بسته هستند و هیچ رابطه‌ای با دنیای اطراف خود ندارند.
از نظر تئوری، تنها سیستم بسته‌ی واقعی کلِ جهان است که دیگر چیزی در بیرون آن نیست که با آن تعامل داشته باشد و سایر سیستم‌ها همگی به نوعی سیستم باز محسوب می‌شوند.
اما وقتی در تحلیل سیستم‌ها از اصطلاح سیستم بسته صحبت می‌کنیم منظورمان سیستمی است که تعامل آن با محیط، اندک است؛ یا اینکه ما تصمیم گرفته‌ایم از تعاملات آن با محیط صرف‌نظر کنیم.
معادل کلمه سیستم در زبان فارسی
واژه‌ی انگلیسی سیستم (System) در میان فارسی‌زبانان یک معادل مشخص پیدا نکرده است.
هر یک از ما بسته به نیاز و ترجیحات و سلیقه‌ی خود، از واژه‌ی متفاوتی استفاده می‌کنیم:

  خود واژه‌ی سیستم قطعاً یکی از معادل‌هایی است که به جای واژه‌ی انگلیسی System به کار می‌بریم. حتی تعبیرهای سیستماتیک و سیستمی هم امروزه در میان فارسی‌زبانان رواج دارد.

  در گذشته استفاده از واژه‌ی عربیِ جهاز هم میان فارسی‌زبانان رواج داشت. حتماً شما هم اصطلاحِ جهازِ هاضمه را شنیده‌اید. البته دقیق‌تر است که جهاز را معادل دستگاه در نظر بگیریم. چنانکه هنوز هم واژه‌ی تجهیزات از همین خانواده بین ما رواج دارد.

  اصطلاح عربیِ نظام هم در زبان فارسی، برابر با System در نظر گرفته می‌شود. تعبیر‌های نظام بانکی و نظام اقتصادی و نظام اجتماعی دقیقاً معادل سیستم بانکی و سیستم اقتصادی و سیستم اجتماعی هستند.

  در سال‌های اخیر، فرهنگستان زبان و ادب فارسی واژه‌ی فارسیِ سامانه را هم برابر با سیستم پیشنهاد کرده است که اتفاقاً در بسیاری از نوشته‌ها و گفته‌ها – خصوصاً متن‌های رسمی دولتی – رواج یافته است.

به هر حال چون همه‌ی واژه‌ها و ترکیب‌های فوق در نوشتار و گفتار فارسی به‌کار می‌روند، مناسب است که همه‌ی آنها را در خاطر داشته باشیم.
در عین حال به نظر می‌رسد چون با واژه‌های سامانه و نظام و جهاز همچنان نمی‌توان صفت‌هایی ساده و روان، هم‌ارز با سیستمی و سیستماتیک ایجاد کرد، همچنان سیستم و ترکیب‌های آن در زبان فارسی باقی بمانند و استفاده شوند.
بررسی نمونه هایی از سیستمها
با ویژگی‌هایی که از یک سیستم شرح داده شد، موارد زیر را می‌توان به عنوان نمونه‌هایی از سیستم‌ها در نظر گرفت:
سیستم بانکی
مجموعه بانک‌های یک کشور را می‌توان به عنوان یک سیستم در نظر گرفت.
این سیستم از اجزاء متعدد و متنوعی تشکیل شده که از جمله آنها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
 سپرده گذاران و کسانی که منابع مالی بانک‌ها را تأمین می‌کنند
 اشخاص حقیقی و حقوقی که بانک‌ها به آنها اعتبار تخصیص می‌دهند و در واقع، مصارف مالی بانک را شکل می‌دهند.
 سیستم مدیریت منابع انسانی که می‌کوشد انگیزه، عملکرد، رضایت و بهره‌وری افراد شاغل در بانک‌ را تأمین کند و البته همواره نسبت به تأمین منابع انسانی متناسب با نیازهای مجموعه اقدام کند.
 زیرساختهای فناوری اطلاعات که ارتباط شعب با یکدیگر و ارتباط میان بانک‌های مختلف و نیز ارتباط میان بانک‌ها و مشتریان را تسهیل می‌کند.
 بانک مرکزی که به هماهنگی بانک‌های مختلف با یکدیگر و نظارت بر عملکرد آنها و تعیین خط مشی‌های کلان سیستم بانکداری می‌پردازد.
طبیعتاً می‌توانید اجزای بیشتری را تعریف کنید. اما مشخصاً همه‌ی آنها زیر یک چتر قرار می‌گیرند: نظام بانکداری کشور
سیستم اقتصادی یک کشور
خانوارها، بنگاه‌های اقتصادی، بازار منابع، بازار محصولات و دولت، پنج جزئی هستند که در کنار یکدیگر سیستم اقتصادی یک کشور را می‌سازند.
البته سیستم اقتصادی کشور چنان پیچیده و گسترده است که مدیران و تصمیم‌گیران،‌ بسته به هدف و نیاز خود آن را به اجزاء متفاوتی تقسیم می‌کنند و مورد برررسی قرار می‌دهند.
سیستم آموزش و پرورش
آموزش و پرورش هم یکی از سیستم‌های اجتماعی بسیار مهم و اثرگذار است که می‌تواند به عنوان یک نمونه‌ی مفید و کاربردی در بحث‌ تفکر سیستمی مورد توجه و بررسی قرار بگیرد.
اینجا هم می‌توان درباره‌ی باز بودن و بسته بودن سیستم آموزش و پرورش فکر کرد و نظر داد.
طبیعی است به وجود آمدن ابزارهای نوین ارتباطی در بستر اینترنت – مانند وب و نرم‌افزارهای پیام‌رسان – خواسته یا ناخواسته، مرزهای سیستم آموزش و پرورش را در کشورها توسعه داده است.
به عبارت دیگر، در تحلیل سیستمی آموزش کودکان و نوجوانان، اگر بی‌دقت باشیم و سیستم آموزش و پرورش را به عنوان یک سیستم باز در نظر نگیریم، احتمالاً مسئله‌ی آموزش، رشد و یادگیری را به شکلی نادرست یا ناقص تحلیل خواهیم کرد.
بدن انسان به عنوان یک سیستم
بدن انسان هم یک سیستم است که از اعضای مختلفی تشکیل شده و همه‌ی آنها با یکدیگر در تعامل هستند و روی یکدیگر تاثیر می‌گذارند.
مرزهای این سیستم نیز با محیط کاملاً مشخص است.
به طور کلی، تصور بدن انسان به عنوان یک سیستم برای ما چندان دشوار نیست.
 

[/vc_column_text][us_separator type=”invisible” size=”large”][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][us_separator type=”invisible”][/vc_column][/vc_row][vc_row height=”auto” width=”full” color_scheme=”primary”][vc_column][vc_column_text]

فهرست ترکیبی همه‌ی کتاب‌هایی که تا کنون پیشنهاد شده‌اند و مورد تایید دکترعاشوری می باشد .
این کتاب ها جهت دانشجویان عزیزی که در دوره های MBA شرکت نموده اند ، بسیار افق بلند و روشنی در ذهن خواننده ایجاد می نماید. 

[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_column_text]

ردیف عنوان کتاب نویسنده ناشر
۱ هنر شفاف اندیشیدن رولف دوبلی نشر چشمه
۲ انسان خردمند یووال نوح هراری نشر نو
۳ نابخردی های پیش بینی پذیر دن اریلی مازیار
۴ تئوری انتخاب ویلیام گلاسر سایه سخن
۵ ایده عالی مستدام  چیپ هیث و دن هیث آریانا قلم
۶ قوی سیاه نسیم طالب آریانا قلم
۷ هفت عادت مردمان موثر استفان کاوی هامون
۸ نوآفرینی آدام گرنت آریانا قلم
۹ دید اقتصادی پیتر شف و اندرو شف آریانا قلم
۱۰ اقتدارگرایی در عهد قاجار محمود سریع القلم فرزان
۱۱ قدرت عادت چارلز داهیگ هورمزد
۱۲ چرا ملت ها شکست میخورند؟ دارون عجم اوغلو  روزنه
۱۳ روانشناسی عزت نفس ناتانیل براندن نخستین
۱۴ ذهن کامل نو دنیل پینک کند و کاو
۱۵ ۱۹۸۴ جورج اورول نیلوفر
۱۶ تفکر سریع و کند دنیل کانمن دانش بهمن
۱۷ جستارهایی در باب عشق  آلن دوباتن نیلوفر
۱۸ وقتی نیچه گریست اروین د.یالوم قطره
۱۹ چنین گفت زرتشت  نیچه آگه
۲۰ کم عمق ها نیکلاس کار نشر مازیار
۲۱ هوش هیجانی دنیل گلدمن نسل نواندیش / جیحون / رشد
۲۲ تسلی بخش های فلسفه  آلن دوباتن ققنوس
۲۳ شیب ست گادین درناقلم
۲۴ جزء از کل استیو تولتز چشمه
۲۵ اثر مرکب دارن هاردی  
۲۶ پشت پرده ریاکاری دن اریلی مازیار
۲۷ عقاید یک دلقک هاینریش بل چشمه
۲۸ باج گیری عاطفی سوزان فوروارد پیکان
۲۹ جنبه مثبت بی منطق بودن دن اریلی  
۳۰ قلاب نیر ایال  
۳۱ سه شنبه ها با موری میچ البوم  
۳۲ قفس شیشه‌ای نیکلاس کار مازیار
۳۳ شخصیت عصبی زمانه ما کارن هورنای بهجت
۳۴ سکوت قدرت درونگراها سوزان کین هورمزد/ البرز
۳۵ تست مامان  راب فیتزپاتریک  
۳۶ تنهایی پرهیاهو  هارابال  
۳۷ بیگانه آلبر کامو  
۳۸ در باب حکمت زندگی ارتور شوپنهار نیلوفر
۳۹ گاو بنفش ست گادین جیحون
۴۰ انگیزه دنیل پینک لیوسا
۴۱ تغییر ذهن ها هوارد گاردنر نی
۴۲ آگاهی سوزان بلک مور فرهنگ معاصر
۴۳ مزرعه حیوانات جورج اورول  
۴۴ دنیای سوفی یاستین گاردر نیلوفر/ هرمس
۴۵ صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز  
۴۶ استیو جابز آیساکسون  
۴۷ عقلانیت و توسعه یافتگی ایران محمود سریع القلم فروزان روز
۴۸ آخرین سخنرانی رندی پاش  
۴۹ یک عاشقانه آرام نادر ابراهیمی  
۵۰ نفحات نفت رضا امیرخانی افق
۵۱ خلبان جنگ اگزوپری  
۵۲ ماندن در وضعیت آخر تام هریس  
۵۳ بار هستی میلان کوندرا  
۵۴ کوری ساراماگو  
۵۵ سمفونی مردگان عباس معروفی  
۵۶ ملت عشق الیف شافاک ققنوس
۵۷ همه نام‌ها ساراماگو نشر علم
۵۸ همه می‌میرند سیمون دوبوار نشر نو
۵۹ کلید را بزن چیپ و دن هیث البرز
۶۰ پنجمین فرمان پیتر سنگه سازمان مدیریت صنعتی
۶۱ بادبادک باز خالد حسینی نیلوفر
۶۲ لذات فلسفه ویل دورانت علمی و فرهنگی
۶۳ نیمه تاریک وجود دبی فورد  
۶۴ شغل مناسب شما پاول تایگر  
۶۵ پدر پولدار و پدر بی پول رابرت کیوساکی  
۶۶ آیین زندگی دیل کارنگی  
۶۷ شازده کوچولو اگزوپری  
۶۸ کیمیاگر پائولو کوییلو  
۶۹ هنر ظریف رهایی از دغدغه ها – هنر ظریف بی‌خیالی مارک منسون میلکان – کلید
۷۰ واقع نگری هانس روسلینگ میلکان
۷۱ هنر دستیابی برنارد راث آریانا قلم
۷۲ اضطراب موقعیت – اضطراب منزلت آلن دوباتن میلکان – چترنگ
۷۳ الزامات سیاست در عصر ملت – دولت احمد زیدآبادی نی
۷۴ مهره حیاتی ست گادین آموخته
۷۵ اصل گرایی گرگ مک کیون آموخته
۷۶ زوربای یونانی نیکوس کازانتزاکیس خوارزمی
۷۷ فلسفه‌ای برای زندگی ویلیام اروین گمان
۷۸ اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی محمود سریع القلم گاندی
۷۹ سقلمه ریچارد تیلر هورمزد – شفاف
۸۰ خوشی‌ها و مصائب کار آلن دوباتن چشمه
۸۱ بنویس تا اتفاق بیفتد هنریت کلاوسر  
۸۲ خودت باش دختر ریچل هالیس کوله پشتی
۸۳ راهنمای تفکر نقادانه ام‌نیل براون، استوارت ام کیلی مینوی خرد
۸۴ گفتگوهای سرنوشت ساز کری پاترسون، ژوزف گرنی آموخته – رشد
۸۵ انسان خداگونه یووال نوح هراری نو – طرح نقد
۸۶ هنر خوب زندگی کردن رولف دوبلی نشر چشمه
۸۷ تفکر انتقادی ریچارد پل، لیندا الدر اختران
۸۸ ده گونه نوآوری لری کیلی، رایان پیکل آریانا قلم

[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

سبد خرید
به وبسایت رسمی دکتر علیرضا عاشوری رودپشتی خوش آمدید

اولین نفری باش که از جدید ترین کلکسیون ها و اخبار ما مطلع می شی

اطلاعات شما نزد ما کاملا محفوظ میماند